نقطه.
سر خط
.
.
.
نقطه.
سر خط
.
.
.
نقطه؟ سر خط؟
"شاید گفتنی نیست و شاید باید گفته شود، شاید از گفتنش باید خجالت بکشم و شاید آنقدر مضحک است که از این که باید از گفتنش خجالت بکشم، خجالت می کشم."
به نقطه ای رسیده ام که نمی دانم باید گذاشته شود و بروم سر خط یا چنان این پاراگراف لعنتی را ادامه دهم که از هجومِ حجمِ سنگینِ واژه هایش به سُتوه بیایم و یکباره خط بطلان بکشم روی همه ی پاراگراف های زندگی و آنی این چرک نویس را پاره کنم!
ادامه مطلبطولانی است ولی لطفا بخوانید، مخصوصا شما دوست عزیز! (:
گاهی وقت ها ما آدم ها سوارِ زمان می شویم و با فکر این که زمان "همه چیز" را حل می کند، بر خیالِ تختِ خود می خوابیم. این میان ممکن هست خیلی چیزها تغییر کند چرا که زمان متبوع تغییر است و تغییر تابعِ آن و ممکن است خیلی چیزها هم هیچ تغییری نکند و هم چنان ساکن و ثابت بماند؛ مانند خودِ ما که در خوابِ غفلتیم! این وقت ها آدم هِی خودش و افکارش را می جَوَد که چرا هیچ چیز باب میلِ او تغییر نمی کند؟! حقیقتِ امر اینست که وقتی چیزی که اصالتش "حرکت و جریان" است راکد بماند، می گندد و کدام تغییرِ خوشایند و مساعدی در اطرافش می تواند جبرانِ گندیدگیِ درونش باشد؟!
ادامه مطلبای حداقلی که شیفتۀ (!) وبلاگ اینجانب هستید و ایمان آورده اید؛ بدانید و آگاه باشید که هر مستوری که در بیان پدید می آید، بنده نیست؛ یعنی من نیست!
+ ما رو با هم اشتباه نگیرید. اگه دقت بکنید اسم بنده مسـ ـتور هست و اسم ایشان مستـ ـور!! (جای "ت" ها فرق می کنه (: )
+ عزیزان! لطفا اگه قراره با نام مستعار بلاگر شوید، نامِ تکراری انتخاب نکنید که مابقیِ بلاگرهای ارجمند سردرگم نشن، ممنون (:
+ انتخابِ نامِ مختص به خودمون برای بهتر شناخته شدنِ هویت خودمون و محترم شمردنِ هویت هایی با نام مشابه بهتره
درباره این سایت